آیا در مقام طراح یا ناظر چاپ برای شما هم پیش آمده است که ساعاتی متمادی پای ماشین چاپ بایستید تا شاید به رنگ مورد نظر دست یابید و درنهایت هم بعد از آزمون و خطاهای بسیار از خیر نتیجه دلخواه بگذرید؟ و آیا در مقام اپراتور ماشین چاپ و یا مدیر تولید با طراح یا ناظر چاپی آماتور برخورد داشته‌اید که مثلا با داشتن فایل و طبعا زینکی با Cyan ۵ درصد، مدام درخواست می‌کند مرکب بیشتری به کار بدهید بی‌آنکه بداند این مرکب زیاد چه مشکلات ثانویه‌ای برای شما پدید خواهد آورد؟ شما می‌توانید خارج از مرزهای کشورمان، یک فایل چاپی را بدون کمترین نگرانی و بی‌نیاز از نظارت، توسط چاپخانه‌ای در قاره‌ای دیگر چاپ نمایید… اما چگونه؟

 زمان عبور از روش‌های سنتی مدیریت رنگ فرا رسیده است

چند دقیقه و چند ساعت را برای دست‌یابی به رنگی که فقط او در ذهن خود متصور است را از دست داده‌اید؟ چه تعداد کاغذ یا مقوا را باطله کرده‌اید؟ چقدر سعی کرده‌اید توضیح دهید و او متوجه نبوده است که راندمان تولید را طی آن ساعات به قهقرا کشانده است؟ آیا این دغدغه را تجربه کرده‌اید که چطور می‌توان ضمن تغییر Substrate (بسترچاپی) نوع و جنس مقوا، به رنگی تکرارپذیر و همیشگی دست یافت؟

اگر با مشکلاتی اینچنینی دست به گریبان بوده‌اید باید بدانید که در دنیای چاپ امروز جهان، راهی علمی برای حل این مشکلات وجود دارد!

معجزه‌ی دانش:

همه ما نام‌های آشنایی همچون CMYK و یا RGB را بارها شنیده‌ایم و می‌دانیم وقتی از RGB صحبت می‌کنیم در حقیقت از «نور» سخن گفته‌ایم. هر دوی این مفاهیم، سیستم‌هایی وابسته به دستگاه هستند. این مهم بدان معناست که با تغییر در دستگاه، احتمال تغییر در خروجی رنگی که در پایان مشاهده می‌کنیم را بسیار بالا می‌بریم. باید بدانیم که در اینجا منظورمان از دستگاه، ابزار و بستر است. مثلا در RGB ابزار می‌تواند یکLCD و در CMYK بستر می‌تواند مقوا یا کاغذ باشد و این یعنی یک تصویر ثابت در دو LCD یا LED متفاوت، متفاوت دیده خواهند شد و یا اگر یک فایل کاملا یکسان روی دو مقوای متفاوت (مثلا یکی روی مقوای پشت طوسی و دیگری روی مقوای گلاسه) چاپ شود و یا اگر همان فایل روی یک مقوا و توسط دو ماشین چاپ ماشین متفاوت تولید گردند، به احتمال زیاد با رنگ‌های متفاوتی مواجه خواهیم شد.

در کشورمان کار به جایی می‌رسد که اپراتورهای چاپ متفاوت نیز از یک فایل یکسان به احتمال زیاد دو رنگ متفاوت ارایه خواهند کرد و یا حتی یک اپراتور، فایلی که یک ماه قبل چاپ کرده باشد را ممکن است در چاپ بعدی با رنگی متفاوت تحویل دهد… این همان چیزی است که «دانش مدیریت رنگ» آن را نمی‌پذیرد.

سیستم‌های کنترلی قدیمی‌تر و ابزارهای کنترلی آن همگی در راستای حل این مشکلات قدم‌های جدی و بسیار حیاتی برداشته بودند اما اغلب آن‌ها بر کنترل دانسیته مرکب تمرکز داشتند و چنانچه به خوبی آگاهی داریم دانسیته یا همان غلظت مرکب، مفهومی است که به عوامل بسیاری از برند مرکب گرفته تا میزان کنترل بر دمای تولیدی در ماشین چاپ و حتی محیطی که عملیات چاپ در آن انجام می‌شود بستگی دارد. پس کنترل دانسیته مرکب به تنهایی راه‌حل مشکل نبوده و نیست. علاوه بر این صنعت چاپ در جست‌وجوی راه‌حلی عمیق‌تر و همیشگی برای دست‌یابی به چاپی همواره تکرارپذیر بود که ماهیت و نوع بسترچاپی نیز در آن خللی وارد ننماید.

مدیریت رنگ چطور کار می‌کند!؟

دستگاه بینایی انسان به‌خودی‌خود دستگاهی بسیار دقیق و پیچیده است ولی علی‌رغم تمام پیچیدگی‌های خود، توان تفکیک همه‌ طیف‌های مرئی نور را ندارد. برابر «نظریه تقابل رنگ‌ها» چشم انسان قادر به تفکیک طیف زرد به آبی و سبز به قرمز است و این توانمندی انسانی همان اساسی است که فضای رنگی L*a*b* بر آن استوار شده است.

فرض کنید تمام رنگ‌های موجود در جهان را در یک کره قرار دهیم به شکلی که دو طیف رنگ‌های سبز به قرمز(از –a تا +a) و زرد به آبی (از –b تا +b) در این کره قرار گیرند، اگر به این دو طیف یک محور عمودی نور (Lightness) نیز اضافه کنیم می‌توانیم تمام رنگ‌های جهان را در این کره داشته باشیم. هر رنگی که می‌بینیم در واقع در جایی از سه محور L (نور)، a* (طیف سبز به قرمز) و b*(طیف زرد به آبی) قرار خواهد داشت بنابراین می‌توانیم با داشتن اعداد هر یک از سه محور به یک نشانی سه‌بعدی از آن رنگ دست یابیم که در اصطلاح آن را L*a*b* می‌نامیم.

از آنجایی که هر واحد روی هر یک از محورهای مورد اشاره منحصربه‌فرد است بنابراین L*a*b* هر رنگ نیز درست مانند اثر انگشت ما انسان‌ها کاملا منحصربه‌فرد است. بنابراینL*a*b* یک رنگ، با مفهومی کاملا سه‌بعدی، به‌صورت کاملا مستقل از دستگاه نشانی سه‌بعدی آن رنگ است. مهم نیست روی مقوا چاپ شود یا پارچه یا شیشه!

بیایید با هم چند مثال را بررسی کنیم:

فرض کنید رنگی داریم که L*a*b* آن برابر L: ۳۰ A: -۱۵ B: +۱۷ است، این رنگ را در کنار رنگی دیگر قرار می‌دهیم که L*a*b* آن برابر L: ۱۰ A: -۱۵ B: +۱۷ است. از مقایسه این اعداد چه چیزی به ذهن شما متبادر می‌شود؟

بیایید با هم دقیق‌تر نگاه کنیم:

اعداد a* و b* هر دوی این رنگ‌ها کاملا با یکدیگر برابر هستند، این بدان معنی است که جایگاه هر دوی این رنگ‌ها روی طیف‌های زرد به آبی و سبز به قرمز کاملا مشابه است و تنها تفاوت در جایگاه آنها روی طیف L* یا همان طیف نور است. رنگ نخست با عدد ۳۰، روی محور نور L* بالاتر از رنگ دوم با عدد ۱۰ نشسته است و مفهوم آن به سادگی یعنی اینکه رنگ روشن‌تری دارد.

 

چطور به مدیریت رنگ دست یابیم!؟

برای دست‌یابی به چاپ استاندارد باید از فرآیندی استاندارد تبعیت کرد که طی آن از نقطه شروع تا نقطه پایان، تمامی فرآیندها تحت کنترل باشند و مدیریت رنگ تنها یکی از این مراحل است.

علاوه بر این باید بدانیم که برای مدیریت کردن خروجی یک فرآیند در ابتدا بایستی ورودی‌های آن فرآیند را کنترل نماییم در نتیجه برای کنترل خروجی فرآیند چاپ نیز ورودی آن را که فایل چاپی است کنترل می‌نماییم.

یکی از بهترین و در عین حال سخت‌ترین استانداردهای جهان در این حیطه استانداردی آلمانی به نام FOGRA است که در نسخه Fogra۳۹ خود، مشخصه‌های متعددی برای کنترل ورود و خروج فرآیند چاپOffset Sheet Fed عنوان می‌کند که با رعایت آن می‌توان مدیریت رنگ را تحقق بخشید. علاوه بر این سازمان نام‌آشنای ISO نیز در استاندارد ISO ۱۲۶۴۷-۲ خود با بهره‌گیری از شاخصه‌های FOGRA۳۹ فرآیندهای دست‌یابی به «مدیریت رنگ» و همچنین نحوه بهره‌گیری از L*a*b* را تبیین می‌کند.

بدیهی است که یک خروجی استاندارد در ابتدا به یک ورودی استاندارد نیاز دارد. به‌عنوان مثال سیستم رنگی که بر مبنای آن فایل طراحی می‌گردد می‌بایست توسط ماشین چاپ نیز قابل پذیرش و قابل انجام باشد که در استاندارد Fogra۳۹ این سیستم Web Coated است.

جمله‌ای معروف در حیطه‌ مدیریت هست که می‌گوید: «برای مدیریت یک مفهوم، نخست باید بتوانی آن را اندازه‌گیری کنی»

ما نیز باید قادر باشیم فاصله بین L*a*b* دو رنگ را اندازه‌گیری کنیم. به این فاصله در اصطلاح ∆E می‌گوییم. چنانچه ∆E کمتر از ۰.۵ باشد چشم قادر به تشخیص آن نیست و چنانچه بین ۰.۵ – ۱ باشد به سختی می‌توانیم آن را تشخیص دهیم. در چاپ‌های CMYK می‌بایست ∆E کمتر از ۵ و در چاپ‌های با رنگ Spot می‌بایست ∆E کمتر از ۲ باشد.

کار بسیار ساده است: یک فایل استاندارد، به یک چاپ استاندارد منتهی خواهد شد. فقط کافی است شما فایلی صحیح داشته باشید. علاوه بر این با استفاده از دانش مدیریت رنگ، دیگر نیاز نیست هنگام چاپ نگران حصول نتیجه باشید، شما با استاندارد کردن فایل خود می‌توانید حصول نتیجه را تضمین نمایید، مثلا در حیطه‌ Packaging فقط کافی است برابر استانداردهایی که تولیدکننده‌ای که FOGRA۳۹ و ISO ۱۲۶۴۷-۲ را پیاده‌سازی کرده است فایل خود را تحویل و درخواست پروف نمایید.

می‌توانید آنچه که قرار است درنهایت چاپ شود را قبل از این‌که حتی زینک شما ساخته شود دیده و از صحت عملیات اطمینان حاصل کنید. اگر با شاخصه‌های آن آشنا نیستید نگران نباشید، سازمانی که مدیریت رنگ را اجرا کرده باشد به خوبی می‌تواند شما را در استانداردسازی فایل چاپی راهنمایی کند.

ارگوترونیک:

حال که با نحوه کار مدیریت رنگ آشنا شدیم وقت آن است که با ابزارهای کنترلی آن نیز آشنا شویم.

سیستم‌های کنترل کیفیت رنگ، بسته به نام سازنده ماشین اسامی مختلفی می‌گیرند و «ارگوترونیک» نامی است که شرکت معظم Koenig & Bauer برای سیستم و ابزار مدیریت رنگ خود برگزیده است. سیستم ارگوترونیک، دارای توانایی‌های منحصر‌به‌فردی است که از Patent شرکت Koenig & Bauer بهره می‌گیرد.

ارگوترونیک در واقع سیستمی بسیار هوشمند است که عملیات مدیریت رنگ را به‌صورتی کاملا خودکار کنترل می‌کند به نحوی که در هر لحظه، از صحت عملیات چاپ اطمینان حاصل می‌نمایند. این ابزار به‌صورت اینلاینL*a*b* رنگ‌های شیت چاپ را خوانش و در صورت مشاهده مغایرت با فایل به‌صورت کاملا خودکار تغییرات مورد نیاز در میزان مرکب‌دهی نقاط مشخص را در شیرهای مرکب اعمال می‌نماید.

برای این کار لازم نیست تمامی رنگ‌های موجود در شیت را بررسی نماید؛ کاری که در واقع فقط در مواردی همچون چاپ اسکناس توجیه دارد. در عوض کافی است مشروط به استاندارد بودن فایل، کالربار شیت را مطالعه و رنگ‌های موجود در کالربار را به درستی و با L*a*b* صحیح چاپ کند. منطقا چنانچه رنگ هر سلول از کالربار شیت صحیح باشد تمام رنگ‌های موجود در آن شیت نیز به درستی چاپ شده است و به قول معروف؛ چون صد‌اید نود هم پیش ماست!

امروزه جدیدترین نسل سیستم‌ ارگوترونیک شرکتKoenig & Bauer توانایی خوانش کالربارهای ناپیوسته در یک شیت چاپی و با ضخامتی در حدود ۳ میلی‌متر را دارند و این بدان معناست که برای جانمایی کالربار در یک شیت ناگزیر از افزایش حداقل ۱۰ میلی‌متری سایز مقوا یا کاغذ نخواهیم بود و می‌توانیم کالربار را به صورت ناپیوسته در هر نقطه‌ای از شیت تعبیه نماییم.

مزیت بسیار مهم دیگر این است که ماشین‌های جدید این امکان را دارند که فرآیند چاپ را به‌صورت کامل بر اساسL*a*b* ذخیره نمایند و این بدان معناست که چنانچه برای چاپ مجدد یک سفارش، بسترچاپی یا هر یک از متغیرهای دیگر تغییر نمود، ماشین و سیستم مدیریت رنگ می‌تواند با سرعتی وصف‌ناشدنی و با حداقل ضایعات (چیزی کمتر از ۱۰ شیت) دوباره به رنگی یکنواخت و تکرارپذیر با همان L*a*b* دست یابد.

برای شکستن مرزهای صنعت کشور، باید به دانش روز دنیا تکیه کنیم.