محمد رزاقی

دکترای طراحی صنعتی

رییس دانشکده هنرهای کاربردی و مجموعه پردیس ولی‌عصر دانشگاه هنر

  وقتی تجمیع و بهره‌مندی دانش‌ها، تجارب و روش‌های دو یا چند حوزه علمی، انسانی و/ یا هنری مبنا، برای ارایه یک فعالیت دیگر ضرورت پیدا می‌کند تخصص جدیدی شکل می‌گیرد که از آن تحت عنوان تخصص «بین‌رشته‌‌ای» یا Multidisciplinary یاد می‌شود. یال‌های این تخصص جدید، در تماس با این علوم شکل می‌گیرد و مبنایی می‌شود برای تحلیل پدیده‌ها و حل یکپارچه مسایل چندبعدی. 

یک آنالوژی مناسب، استفاده از مفهوم «آلیاژ» برای درک بهتر تخصص‌های بین رشته‌ای است: وقتی خواص شیمیایی یا فیزیکی مورد نیازی را نمی‌تواند در یک فلز به تنهایی یافت (مثلا مقاومت در برابر رطوبت و استحکام به‌طور همزمان)، ساخت آلیاژهای فلزی که ترکیبی از دو یا چند عنصر فلزی است چاره کار است. بنابراین، برای کنشگرانی که می‌خواهند متخصص یک فعالیت بین‌رشته‌ای شوند و بتوانند مسایل پیچیده و چندبعدی که حل آنها از عهده تک‌تک این علوم مبنا ساخته نیست را حل نمایند و متعاقبا به نیازهای نوظهور پاسخ درخور دهند لازم است که شناخت کافی از این علوم را به‌دست بیاورند. به‌عنوان مثال، رشته مهندسی پزشکی یا Biomedical Engineering یک تخصص بین‌رشته‌ای است که از تلفیق مهندسی و پزشکی شکل گرفته، حوزه فعالیت آن، مطالعه ساختار بدن انسان به‌صورت سیستماتیک، کشف قوانین فیزیکی و معادلات ریاضی حاکم بر اجزاء این سیستم و ایجاد تغییرات لازم برای بهبود وضعیت زندگی افراد یا بیماران است که این فعالیت، نه از عهده یک مهندس به‌تنهایی برمی‌آید و نه از عهده یک پزشک. به عبارت دیگر، تخصص‌های بین‌رشته‌ای، تقاطع گذرهای اختصاصی است که نه‌تنها دسترسی به این گذرها را فراهم آورده و ما را از مزایای آنها به صورت توامان بهره‌مند می‌سازد بلکه خود فرصت‌های جدیدی را برای حل مسایل جامعه ایجاد کرده و موجبات گسترش علوم مبنا را فراهم می‌آورند. درعین‌حال و با توجه به فرصت‌های بسیاری که تخصص‌های بین رشته‌ای فراهم می‌آورند با چالش‌هایی نیز مواجه هستند که از آن جمله می‌توان به چالش‌های تخصصی (مثل شناخت و فرموله کردن حوزه اثر سایر تخصص‌های درگیر)، چالش‌های فرهنگی (مثل سهم‌خواهی متخصصان و انتصاب موفقیت‌ها به یکی از رشته‌های مبنا) و در نهایت چالش‌های سازمانی (مثل پیاده‌سازی روش‌های جدید با سازمان‌هایی با ساختار سنتی) اشاره داشت. البته این نکته هم همواره حایز اهمیت است که تشخیص دهیم که آیا ما به یک تخصص آلیاژی نیاز داریم یا باید رشته‌های گوناگون را در کنار هم به‌صورت گروهی و در یک نظام زنجیره‌ای درهم تنیده مورد استفاده قرار دهیم.

آیا طراحی بسته‌بندی نیز یکی از همین تخصص‌ها و دارای ماهیتی آلیاژی و بین‌رشته‌ای است؟ با آنالیز اجزا بسته‌بندی یک محصول مصرفی، به‌سادگی می‌توان استنباط کرد که یک بسته‌بندی خوب، از تجمیع و بهره‌مندی معنادار تخصص‌های متعددی نظیر طراحی‌صنعتی، طراحی‌گرافیک، بازاریابی و مهندسی پدید می‌آید: طراحان صنعتی، با مطالعه، تحلیل و تبیین کمیت‌ها و کیفیت‌های زنجیره جابه‌جایی کالا از تولید، توزیع تا مصرف یا استفاده و درنهایت بازیافت، حفاظت فیزیکی و مادی لازم از کالا را تعیین می‌کنند. خروجی فعالیت خلاقه طراحان صنعتی به صورت طراحی استاتیکی و ساختاری بسته‌بندی و الحاقات محصول یا بسته‌بندی است که با هدف تامین مجموع الزامات مثلث انسان (کاربر)، کالا (محتوا) و زمینه استفاده تحقق می‌یابد. طراحان گرافیک، مسئولیت معرفی صادقانه و هنرمندانه کالا و انتقال پیام‌های نوشتاری و دیداری لازم به کاربر در نقاط تماس و خرید POS: Point of Sale را به عهده دارند. خروجی فعالیت خلاقه طراحان گرافیک، بسته به نوع بسته‌بندی، شامل دامنه وسیعی از انواع آثار دیداری و نوشتاری روی بسته است (مثلا لیبل‌ها) که با هدف جذب مشتری و انتقال اطلاعات لازم در کوتاه‌ترین زمان و موثرترین روش ممکن تحقق می‌یابد. پژوهش‌ها، تحلیل‌ها و اطلاعات بازاریابان، باعث شناسایی کانال‌های اصلی مواجهه با «مسئله طراحی» است به این مفهوم که اطلاعات بازاریابان به‌صورت گزاره‌های طراحی، در اختیار طراحان‌صنعتی و طراحان‌گرافیک قرار می‌گیرد و بر مبنای ترجمه‌های خلاقه، فنی، کاربری و هنری که این گروه از طراحان از این گزاره‌ها دارند طرح‌های بسته‌بندی خلق می‌شوند. مهندسان و تکنولوژیست‌های بسته‌بندی، بیشتر در چارچوب ابزارهای موجود و واسطه‌های فیزیکی تولید و از جمله، ماشین‌آلات، پروسه‌های ساخت و تولید بسته‌بندی و البته بررسی‌های آزمایشگاهی ظرف و مظروف کار می‌کنند. خروجی فعالیت آنها، کیفیت‌ها و کمیت‌های مادی مورد انتظار مشتریان از بسته‌بندی و کالا، که قبلا توسط طراحان تعیین شده است را عینیت می‌بخشد.

همان‌طور که استدلال شد دانش، تجربه، مهارت و روش‌های هر یک از گروه‌های تخصصی درگیر با بسته‌بندی، برای تحقق اهداف یک بسته‌بندی خوب ضرورت دارد و اگر چه در تئوری، تجمیع سطح بالایی از اطلاعات، مهارت، دانش و خلاقیت در تمام این حوزه‌ها در یک فرد غیرممکن نیست ولی بسیار بعید است. بنابراین، بیشتر از آن که فعالیت «طراحی بسته‌بندی» یک تخصص بین‌رشته‌ای یا آلیاژی باشد خود بسته‌بندی، یک محصول هیبریدی و حاصل کنسرسیومی از تخصص‌های متنوع است. به عبارت بهتر، «طراحی بسته‌بندی» یک فعالیت گروهی است که برایند و نقطه اثر هر یک از گروه‌های درگیر در خود بسته‌بندی نمود پیدا می‌کند. از این‌رو، کنشگران حوزه طراحی بسته‌بندی، باید با دانش و روش‌های پایه سایر تخصص‌ها آشنا باشند و با ایجاد یک زبان مشترک، نسبت به خلق بسته‌بندی‌های خوب و در قالب یک فعالیت گروهی اقدام نمایند. اگرچه با توجه به طیف وسیع و تنوع بسیار زیاد انواع بسته‌بندی، مثلا از بسته‌بندی لفاف آب‌نبات قیچی در یک بازار محلی در ری گرفته تا صادرات انبوه قطعات تکنولوژیک به کشورهای اروپایی، این گزاره و قدرالسهم‌های تخصصی آن می‌تواند قابل تفسیر و تغییر باشد ولی به‌طور کلی، آن چه که مسلم است بسته‌بندی هر چه که باشد سند قطعی و منگوله‌دار از ملک شش‌دانگ هیچ تخصصی نیست!