سهیل چهره ای
وجود بیش از 250 رشته در صنایع دستی ایران که این کشور را دارای متنوعترین تولیدات در جهان کرده، غرور برانگیز است. صنایع دستی ما سفیران شایسته فرهنگی ما هستند. لذت وصف ناپذیری دارد هنگامی که جهانگردان خارجی را در فروشگاههای عرضه کننده صنایع دستی در حال خرید میبینیم یا در فلان فیلم داستانی یا مستند خارجی در لحظهای هر چند کوتاه قطعهای از این اشیا به عنوان تزیین خانه به چشممان مینشیند.
این اما بخش خوب داستان است. قصه هنگامی روی ناخوش خود را روایت میکند که کالای زیبا، با ارزش و شاید نایاب فرهنگیمان در روزنامه و حتی بدتر شانه تخم مرغ پیچیده و به خریدار داده میشود. کلیدواژه فراموش شده بستهبندی در صنایع دستی ایران دیگر تنها به عنوان حلال مشکل حمل و نقل و جلوگیری از آسیب محصول مطرح نیست. بحث در اینجا فراتر است. صحبت از آبرو و حیثیت فرهنگی یک جامعه است. صنایع دستی بزرگترین و مهمترین ویترین فرهنگی ایران است.
اما تعریف بستهبندی در حوزه صنایع دستی چندان آسان نیست. از جنبههای مختلفی باید به آن نگریسته شود. اینکه اصولا هدف از بستهبندی در صنایع دستی چیست سوالی به ظاهر آسان اما پاسخ به آن پیچیده مینماید. پاسخ به این سوال که تفاوتها و شباهتهای بستهبندی صنایع دستی با سایر بستهبندیها در چیست میتواند آغاز راه باشد. تفاوت سلیقه است بین کسانی که میپندارند بستهبندی در سایر محصولات ابزار فروش است اما در صنایع دستی ابزار کمکی پس از فروش کالا. به نظر اینجانب کم اهمیت دادن و نادیده انگاشته شدن بستهبندی در این بخش، به خاطر تعیین نشدن دقیق نقشهایی است که باید ایفا کند. تقریبا در تمامی صنایع ایران بستهبندی نقش خود را در محافظت، حمل، فروش، ایجاد راحتی در مصرف و سلامت محصول بازشناخته است اما متاسفانه در صنایع دستی بسیاری از تولید کنندگان از درک ابتداییترین وظیفه بستهبندی یعنی محافظت از کالا نیز عاجز ماندهاند و آن را به بدترین شکل ممکن عملی میسازند. از بازاریابی و برند سازی سخنی به میان نیاوریم بهتر است.
این یک حقیقت است که در بسیاری از رشتههای این حوزه که استادکاران بسیار ماهر ما، محصولاتی نفیس و شاید بیهمتا خلق میکنند، سطح فرهنگ نوین از جمله در مباحث بازاریابی، فروش، حفاظت و انحصاری کردن تولید و… چندان بالا نیست. در بسیاری از رشتهها، استادکاران فعال میانگین سنی بالایی دارند که این موضوع تا حدی آنها را از تغییرات جدید دنیای مدرن دور نگه داشته است. البته این دلیلی براین که در اقشار جوانتر موضوع بستهبندی، لزوم خود را یافته است نیست . شاید بهتر باشد از پنجره دید آنان به قضیه بنگریم، از جمله اینکه: ممکن است افزوده شدن هزینه بستهبندی به قیمت نهایی کالا عاملی بازدارنده در خرید باشد یا اینکه محصولی که در هر صورت به خاطر خواهان داشتنش کماکان بدون بستهبندی هم به فروش میرسد دیگر چه نیازی به آن دارد؟ یا این قضیه که با این تنوع تولید آیا اصلا میتوان برای همه آنها بستهبندی منحصر به فرد داشت؟ اصلا مگر برای محصولات صنایع دستی بستهبندی خاصی هم میتوان داشت؟ گیریم که تمام اینها درست! کسی که بتواند طراحی مناسبی برای این کالا بکند را چگونه میتوان یافت؟
به عقیده من اگر سهم کاهش بازدید جهانگردان از ایران، ورود کالاهای مشابه خارجی با قیمتهای بسیار کم، کپیکار شدن برخی از تولید کنندگان در جهت تولید نمونهها یا مدلهای خارجی و شاید نبود رقابت جدی در این بخش به خاطر بیتوجهی به برندسازی و رقابت آنها را کنار بگذاریم، نیاز به فرهنگ سازی برای درک جایگاه و نقش بستهبندی در ایجاد مزیتهای چندگانه آن هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم به شدت احساس میشود. حرکتهایی که در سازمان میراث فرهنگی مبنی بر برپایی جشنوارههای صنایع دستی با تکیه بر بستهبندی، فعال کردن ادارات استانی، دادن تسهیلات به واحدهای بستهبندی ایجاد شده در این زمینه برای تولید انبوه بستهبندی و در اختیار گذاشتن نمونهها به تولید کنندگان (البته این موضوع نیاز به کار کارشناسی دقیق و عمیق دارد) انجام شده را باید به فال نیک گرفت. اما نباید تبلیغ غیر مستقیم که شاید اثر بیشتری از نوع مستقیم آن داشته باشد را از یاد برد. به نمایش گذاشتن نمونههای بستهبندی شده هرچند اندک اما قابل قبول برای آنهایی که هنوز شروع به فعالیت در این بخش نکردهاند حداقل دو فایده دارد: نخست اینکه به عمل میبینند این کار حتی در حد بسیار خوب هم امکان پذیر است و ناشدنی نیست و دوم، رقیب را در جایگاه بهتر و با بستهبندی شکیل دیدن میتواند حس رقابت را به خوبی تحریک و حرکت رو به جلویی را آغاز کند. بپذیریم که ما ایرانیان را امواج هر رخدادی به شدت با خود همراه میکند. چرا از این ویژگی در جهت یک کار مثبت بهره نگیریم؟
اصل شروع هر حرکتی دیدن و دیدن است. این موضوع به خصوص در کار هنر بسیار بیشتر به چشم میخورد. باید محیط و فضایی فراهم شود تا هنرمند صنایع دستی ما محصول با بستهبندی خوب را ببیند و ببیند.
از طرف دیگر طراحان را به این صنعت نزدیک کنیم. ایجاد امکانات و فضای مشترکالمنافع طراح و تولیدکننده، هم طراحان را تحریک به فعالیت در این زمینه میکند و هم آنان را از نزدیک با اولویتها و جزییات طراحی در این حوزه آشنا میکند. از طرفی تولید کننده نیز دلگرم به همراهی کسانی میشود که میتوانند به سادگی و با استفاده از مهارتشان، گرهگشای موضوع بستهبندی باشند. ایجاد بازار کار و صرفه اقتصادی است که گرایش بسیاری از دانشجویان در دوره دانشجویی را به سمت طراحی محصولات صنایع دستی عوض میکند. اشتغالزایی در بخش بستهبندی میتواند حتی به میزان خود تولید باشد. صنعتی شدن بستهبندی در این حوزه به موضوعی جدلبرانگیز تبدیل شده که موافقان و مخالفان زیادی دارد که نظرات هر دو طیف شنیدنی است و باید حتما به آن پرداخته شود چرا که شاید شاه کلید حل بخش اقتصادی این مبحث باشد و یافتن راهکارهایی برای بستهبندی محصولات با تیراژ تولید کم و زیاد. در برخی موارد صنایع دستی میتواند خود را به بستهبندی تحمیل کند و در واقع بستهبندیای داشته باشیم که خود هنری از صنایع دستی است و برای تزیین، حمل و نگهداری کالاهایی غیر از تولیدات دستی به کار برده شود.
مجموعه اقدامات و فعالیتهایی که در بخش خصوصی و مهمتر از آن سازمان میراث فرهنگی در جهت فرهنگ سازی برای نشر بستهبندی انجام میشود باید به گونهای باشد تا بتواند در پایینترین قشر تولید کنندگان این صنعت چه از بعد فرهنگی و چه از بعد اقتصادی نفوذ کند. در واقع فرهنگ سازی برای آنان است وگرنه معدود تولیدکنندگانی که به درک اهمیت این موضوع رسیدهاند و آن را به خوبی انجام میدهند راه خود را یافتهاند و به پیش خواهند رفت.
فراموش نکنیم برندسازی محرکی است که تا به خوبی اتفاق نیفتد، حرکت مثبتی در جهت بستهبندی محصولات صنایع دستی روی نمیدهد. اتفاق خوب این خواهد بود که تولید فلان تولید کننده از این پس به خاطر نام نیکش فروش داشته باشد و بهترین جایی که نام نیک میتواند بر آن نقش ببندد بستهبندی کالاست. ایجاد برندهای برتر رقابت را بین هنرمندان شکل تازهای میبخشد و به صورت خودکار، داشتن بستهبندی آن هم از نوع شکیل را به یک اجبار خود خواسته تبدیل میکند. مصایب شیرین !